دکتر مسعود تجریشی رئیس اتاق فكر تغییر اقلیم و محیط زیست فرهنگستان علوم در گفت و گویی به تبعات افزایش وسعت و عمق فرونشست در كشور اشاره کرد.
به گزارش روابط عمومی فرهنگستان علوم، دکتر مسعود تجریشی رئیس اتاق فكر تغییر اقلیم و محیط زیست فرهنگستان علوم و استاد تمام دانشگاه صنعتی شریف هشدار می دهد كه اولین خطر فرونشست در ایران، تخریب میراث تاریخی یك ملت است چون این ابنیه ارزشمند، در صورت تخریب بر اثر لرزش و سستی زمین، دیگر قابل بازسازی نیستند و بنابراین، مهم ترین آسیب فرونشست، نابودی تاریخ یك ملت و یك سرزمین است. تخریب زیرساخت ها و خطرات مرگباری كه در سطح معابر و جاده ها رخ خواهد داد، از دیگر هشدارهایی است كه تجریشی به عنوان تبعات توسعه و افزایش عمق فرونشست برمی شمارد و البته این هشدارها، یك پیوست تلخ هم دارد و اینكه با وجود گواه و شواهد موثق و متقن، هیچ اقدامی برای جلوگیری از افزایش نرخ فرونشست كشور صورت نگرفته و نمی گیرد.
طی ماه های اخیر، بارها درباره تشدید خطر فرونشست در استان های اصفهان و فارس و تهدیدجدی میراث تاریخی این دو استان، هشدارهایی مطرح شد ولی تاكید متخصصان این است كه به دلیل برداشت بی رویه از سفره های آب زیرزمینی، كل كشور و بخصوص، مناطق مسكونی با خطر فرونشست مواجه است. شما چه گزارشی در مورد وضعیت فرونشست در كشور دارید؟
در بررسی پهنه های كشور می توان گفت كه بیشترین وسعت و همچنین بیشترین مقدار فرونشست را در استان خراسان رضوی داریم چنان كه در بعضی مناطق این استان، نرخ فرونشست تا 50 سانت هم رسیده و بنابراین، استان خراسان رضوی بالاترین نرخ فرونشست را بین تمام استان های كشور دارد. در رتبه بندی استان ها بابت مقدار فرونشست، استان اصفهان در رتبه پنجم است اما آنچه نگرانی ما درباره فرونشست در استان اصفهان را افزایش می دهد، وجود آثار تاریخی و باستانی این استان و همچنین تعداد جمعیت ساكن درمناطق درگیر با فرونشست است كه از این نظر در مقایسه با استان خراسان رضوی با خطر جدی تری مواجه است. در استان اصفهان، تعداد جمعیت ساكن و تعداد آثار تاریخی فرهنگی در مناطق درگیر فرونشست به حدی زیاد است كه نرخ و مقدار فرونشست در این استان، به دلیل خطری كه سلامت و زندگی شهروندان و بقای آثار تاریخی را تهدید می كند، به یك نگرانی جدی تبدیل شده است. البته با وجود آنكه استان اصفهان از جمله پهنه هایی در كشور است كه باید بیشترین توجهات برای جلوگیری از تشدید نرخ فرونشست را جلب كرده باشد ولی متاسفانه، عدم رهاسازی آب در زاینده رود به یك بیماری مزمن تبدیل شده در حالی كه رها سازی و تداوم جریان آب در زاینده رود، مهم ترین چاره ای است كه به جلوگیری از تشدید فرونشست كمك می كند. در استان فارس و به خصوص در مناطقی همچون مرودشت و فسا كه كشاورزی، قدمت دیرینه دارد هم نرخ فرونشست بیش از 50 سانت گزارش شده كه این نرخ البته در دنیا ركورددار است آن هم در حالی كه بسیاری از آثار و عرصه های تاریخی استان، در منطقه مرودشت قرار دارد. چندی قبل، آقای دكتر علی بیت اللهی كه ریاست بخش زلزله شناسی و خطر پذیری مركز تحقیقات راه، مسكن و شهرسازی را بر عهده دارد، طبق نتایج مطالعه ای كه به تازگی انجام داده بود اعلام كرد كه 10 درصد از خاك كشور تحت تاثیر فرونشست قرار گرفته است. بنابراین، از وسعت یك میلیون و 600 هزار كیلومتر مربعی كشور، حدود 158 هزار كیلومتر مربع تحت تاثیر فرونشست قرار گرفته و به بیان ساده تر، زمین در این وسعت 158 هزار كیلومتر مربعی در حال پایین رفتن است. فرونشست و پایین رفتن زمین، می تواند باعث وقوع زلزله و خشك شدن چاه ها و غیر ممكن شدن احیای سفره های آب زیرزمینی شود ولی خطر بدتری كه ایشان اشاره كرد این بود كه حدود 400 شهر از 1600 شهر كشور، دقیقا در معرض فرونشست هستند. بنابراین 25 درصد شهرهای ما در پهنه هایی قرار گرفته اند كه فرونشست دارند و در واقع، خطر فرونشست، جمعیت عظیمی كه ساكن در این مناطق هستند را تهدید می كند. با این حال، وقتی به تاریخ كشور نگاه می كنیم متوجه می شویم كه اولین گزارش ها درباره فرونشست در ایران (در منطقه كرمان و رفسنجان) سال 1346 ارایه شد ولی از آن موقع تا امروز، هیچ اقدام جدی برای حل این مشكل و جلوگیری از تشدید این خطر در كشور انجام نشده است. برای جلوگیری از خطر فرونشست، هیچ مقررات لازم الاجرایی نداریم و در برنامه های 5 ساله پنجم، ششم و هفتم توسعه هم ردپای عملیاتی كه با درك جدی خطر فرونشست، قدم مثبتی برای تثبیت سطح فرونشست و احیای اب های زیرزمینی برداشته باشد، به هیچ وجه نمی بینیم. بنابراین، برنامه مشخصی برای آینده وجود ندارد در حالی كه باید مساله برداشت از منابع آب زیرزمینی و حكمرانی آب را حل كنیم و با راهكارهای عملیاتی، پاسخگوی نگرانی های انجمن های علمی متخصصان دانشگاهی داخل و خارج از كشور باشیم ولی متاسفانه آنچه شاهدیم این است كه در مورد مدیریت مصرف آب در كشور، حساسیت های لازم در سطح حكمرانی وجود ندارد و معمولا تقصیر وضع موجود را به گردن مردم می اندازند در حالی كه به اعتقاد مردم، هم نمایندگان مجلس به عنوان نهاد قانونگذاری و هم دولت ها به عنوان نهاد سیاست گذار و به طورمشخص، هم وزارت نیرو به عنوان متولی صیانت از منابع آب و هم وزارت جهاد كشاورزی به عنوان متولی اجرای سیستم های نوین كشاورزی و تامین امنیت غذایی در این زمینه مسوولند. متاسفانه وضع فعلی فرونشست در كشور، نشان می دهد كه حكمرانی آب در ایران واقعا ضعیف بوده و آنچه باعث تاسف بیشتر است، عادی انگاری این وضع در اذهان عمومی و حتی در ذهن مدیران و مسوولان است به گونه ای كه مسوولانی كه موظف به مدیریت و جلوگیری از تشدید فرونشست در كشور هستند، فقط افزایش و رشد نرخ فرونشست را تایید می كنند و می گویند كه باید اقدامی برای جلوگیری از این افزایش انجام شود در حالی كه معلوم نیست چه كسی باید این اقدام را انجام دهد و حتی ماتریس مسوولیتی مشخص شده در قانون و حتی تجربه های جهانی هم متاسفانه در كشور به فراموشی سپرده شده است.
اقتصاد بسیاری از استان های ایران، بر پایه كشاورزی است. وقتی با اقتصاد تك محصولی مواجهیم و راهكاری هم اندیشیده نشد كه كشاورز، ضمن تامین معیشت از محل كشت و زرع، آسیبی به سفره های آب زیرزمینی وارد نكند، دولت ها چگونه می توانند مردم را مقصر بحران فرونشست معرفی كنند ؟
از چند سال قبل در بخش هایی از خراسان، كشاورزان در یك همفكری و توافق مشترك، مصرف منابع آب زیرزمینی را مدیریت كردند تا هم كشاورزی و تولید پایدار داشته باشند و هم به بقایای منابع آبی آسیبی وارد نشود و تجربه موفقی بود كه البته دولت هم در این فرآیند هیچ نقشی نداشت. چند سال قبل، یكی از برندگان جایزه نوبل، دانشمندی بود كه نظریه ای درباره چگونگی برداشت بهینه از منابع مشترك ارایه داد. در بسیاری از نقاط كشورمان، صیادان با یك همفكری مشترك و بدون مداخله دولت، راهكاری برای مدیریت صید دارند تا برای سال بعد و سال بعد هم صیدی در دریا باقی بماند. حالا باید این سوال را مطرح كرد كه در چنین شرایطی، دولت ها كجا هستند ؟ با سند و مدرك می توانیم بگوییم كه سهم بخش تحقیقات دولتی در ارایه راهكارهای مدرن و پیشگیرانه برای كشاورزان، چه از نظر منابع مالی اختصاص یافته به تحقیقاتی از این دست و چه از نظر اثر بخشی مراكز تحقیقاتی، بسیار بسیار ضعیف بوده است. مصداق مشخص، وضع كشت كلزا در كشور است. كلزا، محصولی است كه به راحتی می تواند به جای گندم كشت شود. طبق گزارشی كه یكی از مراكز تحقیقاتی كشور كانادا ارایه كرده، این مركز در هر سال 76 نوع بذر كلزا تولید كرده در حالی كه در كشور ما، تعداد بذرهای جدید كلزا در هر سال، حتی از تعداد انگشتان دو دست هم كمتر است با وجود آنكه كشت كلزا، بهترین مشوق برای كشاورز است و توسعه كشت این محصول، مشكل دانه های روغنی را هم حل می كند ضمن آنكه دشواری برداشت هم كاهش می یابد. توسعه كشت كلزا، نیازمند تحقیق و بذر خوب است و وزارت جهاد كشاورزی و دانشگاه ها موظفند برای توسعه كشت كلزا، تحقیق كنند ولی متاسفانه تحقیقات مرتبط در دانشگاه ها انجام نمی شود آن هم به این دلیل كه اصلا تحقیقات در دانشگاه ها تعطیل شده چون دانشگاهی را نمی توانید پیدا كنید كه برای تحقیق و توسعه، منابع دولتی دریافت كرده باشد و چون سهم آموزش عالی از بودجه تحقیقاتی كشور، كمتر از 10 درصد است. تمام دانشگاه ها در كشورهایی مثل استرالیا و كانادا و امریكا كه اقلیم مشابه ما و كشاورزی آبی و دیم دارند و از منابع آبی زیرزمینی استفاده می كنند، در خدمت صنعت كشاورزی است به این معنا كه تمام نتایج تحقیقات دانشگاه ها، به مزارع كشاورزی منتقل می شود. نقطه مقابل این وضع را در ارومیه شاهدیم. به مدت 7 سال در ستاد احیای دریاچه ارومیه فعالیت كردیم ولی در این 7 سال، حتی یك مروج كشاورزی ندیدیم كه نحوه كاهش مصرف آب مورد نیاز كشت را به كشاورز آموزش دهد چون پیش زمینه چنین آموزشی، تحقیق و توسعه و سرمایه گذاری است و به موازات آن، باید تسهیلات ارزان قیمت با بازپرداخت بلندمدت برای كشاورزان توزیع شود تا حاضر به اجرای آبیاری مدرن باشند و به موازات آن، وزارت جهاد كشاورزی هم باید گونه ها و بذرهای جدید تولید كند. اگر می گوییم كه مصرف آب در بخش كشاورزی، زیاد است باید شیوه هایی برای متناسب سازی مصرف آب با میزان نیاز گیاه در نظر بگیریم و البته برای اجرای چنین شیوه هایی، كشاورز باید به سیستم های اندازه گیری میزان مصرف مجهز شود و متولیان صیانت از آب هم باید حقابه مشخص برای كشاورز تعیین كنند. نه فقط در ارومیه، در هیچ نقطه ای كشور چنین آموزش هایی وجود ندارد و صرفا مردم را در برداشت غیرقانونی از منابع آب زیرزمینی مقصر می دانیم. طبق آماری كه دولت ها اعلام كرده اند، مجموع برداشت مجاز و طبق پروانه در بخش كشاورزی و از منابع آب زیرزمینی، در كل كشور 40 میلیارد متر مكعب و میزان برداشت غیرمجاز، 5 میلیارد متر مكعب است در حالی كه ما در ارومیه متوجه شدیم اتفاقا میزان برداشت افراد صاحب پروانه، دو برابر برداشت های غیرمجاز است. بنابراین، لازم است كه وزارت نیرو با نصب كنتور و سایرتجهیزات، میزان برداشت ماهانه هر دشت از منابع آب زیرزمینی را اندازه گیری كند و وزارت جهاد كشاورزی هم، روش های كاهش مصرف آب و تولید بیشتر با مصرف آب كمتر را به كشاورزان یاد بدهد در حالی كه مسوولان مان، همیشه این راهكارها را در مقابل یكدیگر قرار داده اند و گفته اند كه با كاهش مصرف آب، چاره ای جز تعطیل كردن بخش كشاورزی نیست كه در این صورت هم مردم معترض به دلیل از دست دادن شغل و معیشت شان، به خیابان ها می آیند. این توجیه كاملا اشتباه است چون در هیچ كشور دیگری هم چنین توجیهی را شاهد نیستیم. امروز، مصرف آب ایالات متحده امریكا، معادل سال 1985 میلادی است در حالی كه در طول این 50 سال، اقتصاد و تولیدات صنعتی و كشاورزی ایالات متحده، چند برابر افزایش یافته است. بنابراین، به هیچ وجه نمی توانیم بگوییم كه باید به قیمت توسعه كشور، سهم كشاورزی را كاهش دهیم. كشاورزی یك علم است و توسعه كشاورزی و توسعه كشور باید متناسب با تجربه جهانی باشد در حالی كه با این وضع آب بری كشاورزی و حكمرانی آب و به دلیل آنكه همین امروز حدود 10 تا 20 میلیارد متر مكعب برداشت سالانه مازاد از منابع آب های زیرزمینی كشور داریم، تا 10 سال آینده در بسیاری از مناطق كشور به دلیل صفر شدن ذخایر آب زیرزمینی، كشاورزی غیر ممكن خواهد شد و جمعیت این مناطق، حتما به شهرها سرازیر می شوند كه این مهاجرت هم مشكلات بسیار زیادی به دنبال خواهد داشت. امروز بابت مصرف ذخایر آب زیرزمینی در وضع بحرانی قرار گرفته ایم و اگر برای رفع این بحران چاره ای نداشته باشیم، 10 سال بعد، منابع تجدیدپذیر آب، دیگر تجدید پذیر نخواهد بود. وقتی امروز با این نرخ بالای فرونشست زمین مواجهیم به این معناست كه منابع آب های زیرزمینی در مناطق دچار فرونشست، قابل تجدید نیست.
وقتی می گویید نرخ فرونشست در منطقه ای مثل مرودشت و فسا یا دشت های خراسان به 50 سانت رسیده یا درباره بحرانی شدن نرخ فرونشست هشدار می دهید به چه معناست ؟ فرونشست چه تبعات و عواقب ظاهری و نامحسوس برای كشور دارد ؟
ایران، منطقه ای است كه با تاریخش در دنیا شناخته می شود. بناهای تاریخی ایران، بخشی از فرهنگ این كشور است. وقتی می گوییم فرونشست، بناهای تاریخی اصفهان را در معرض تخریب قرار داده و دیوار مساجد اصفهان به دلیل فرونشست ترك خورده و فرونشست، مسجد امام اصفهان را تهدید می كند به این معناست كه اولین تبعات فرونشست، نابودی بناهای تاریخی ایران است و نابودی این بناها به معنای نابودی تاریخ ایران است. امروز اگر یك ساختمان تخریب شود قابل بازسازی و نوسازی است ولی مسجد امام اصفهان و پاسارگاد فارس قابل بازسازی و نوسازی نیست. بنابراین، هر شهروند ایرانی كه به تمدن ایران و كشور ایران و فرهنگ و تاریخ ایران علاقه مند است، باید الگوی مصرف آب را رعایت كند. این الزام نه فقط برگردن مردم بلكه بر گردن مسوولان مان هم هست. اگر مردم موظفند در مصرف آب خانگی دقت و مراعات داشته باشند، مسوول صیانت از آب هم باید روند صدور پروانه های بهره برداری آب و چاه آب را اصلاح كند و استفاده از فناوری های نوین مصرف آب را به كشاورز یاد بدهد. مهم ترین خطر فرونشست، تخریب بناهای تاریخی است اما علاوه بر آن، فرونشست می تواند كشاورزی را هم غیر ممكن و نابود كند. امروز در مناطقی مثل مشهد و كبودر آهنگ و همدان شاهد فروچاله ها هستیم. فروچاله ها كه به دلیل فرونشست زمین ایجاد می شوند، گودال هایی بسیار عمیق با انتهای ناپیدا هستند. وقوع فروچاله در دشت های حاصلخیز، كشاورزی را در این مناطق غیر ممكن می كند و غیر ممكن شدن كشاورزی در یك دشت حاصلخیز، باعث نابودی خاك دشت می شود. نتیجه نابودی خاك دشت، خیزش گرد و غبار است و نتیجه خیزش گرد و غبار، كاهش كیفیت هواست چنان كه امروز شاهدیم كه ریزگردها در بعضی مناطق كشور، آرامش را از مردم سلب كرده است. نتیجه نگران كننده فرونشست، آسیب به زیرساخت هاست. 10 سال قبل وقتی قطار مسافربری از ریل خارج می شد، دلیل این حادثه را به خطای راننده ربط می دادند در حالی كه دلیل بسیاری از این حوادث، فرونشست بود. اخیرا در گزارشی خواندم كه خطر فرونشست در مسیر ریلی شیراز به اصفهان، بسیار تشدید شده و چنین وضعی، بسیار نگران كننده است چون در چنین مسیری، امكان سرعت گیری قطار كاهش می یابد و حتی در صورت وقوع حادثه، ترمز و توقف قطار هم بسیار دشوار خواهد شد. آسیب به خطوط تاسیساتی مثل آب و برق و گاز و تلفن هم از خطرات فرونشست است چون این خطوط، زیر زمین هستند و البته حتی دكل های برق كاشته شده روی زمین هم از خطر فرونشست در امان نیست. بنابراین، اگر در اخبار می گویند كه در یك منطقه شهری، فرونشست به دلیل نشت آب اتفاق افتاده، بدانید كه عكس این خبر صحیح است به این معنا كه فرونشست زمین باعث شكستگی خطوط آب شده است. هرچه فرونشست به شهرها و مناطق مسكونی نزدیك تر باشد، میزان خطر برای شهروندان بیشتر است و البته آقای دكتر مهدی زارع؛ استاد پژوهشگاه زلزله شناسی (رئیس شاخه زمینشناسی فرهنگستان علوم) هم اشاره می كند كه در بعضی مناطق دچار فرونشست، تعداد زلزله ها بیشتر شده است و بنابراین، فرونشست به عنوان یك مخاطره طبیعی، خطر دیگری را هم تشدید كرده است. نتیجه نهایی افزایش فرونشست، كاهش كیفیت زندگی در یك سرزمین است. وقتی 10 درصد از خاك یك سرزمین تحت تاثیر فرونشست باشد و 10 درصد از این سرزمین تحت تاثیر گرد و غبار باشد و 10درصد از این سرزمین، خشك و بی آب باشد، نسل های آینده از ما خواهند پرسید شما چه چیزی برای ما به جا گذاشتید؟
منبع: روزنامه اعتماد
Report