اولین نشست از سلسله نشست های وضعیت نظام دانایی در ایران، با عنوان «توصیف وضع موجود نظام دانایی در ایران» توسط گروه مطالعات راهبردی علم و فناوری مرکز علم و فناوری فرهنگستان علوم برگزار شد. در این نشست که اعضا و همکاران مدعو فرهنگستان علوم و گروه مطالعات راهبردی، تعدادی از معاونان و کارشناسان موسسات آموزشی، پژوهشی، اعضای هیأت علمی دانشگاهها و دانشجویان تحصیلات تکمیلی حضور داشتند، پنج سخنرانی ایراد شد.
آقای دکتر رکن الدین افتخاری استاد دانشگاه تربیت مدرس در سخنانی با موضوع «فرایند برنامه ریزی علم در ایران» اظهار داشت: تغيير شكل رفتارهای انسانی، سازمانی و سرزمینی از طریق، تقويت علم و ضرورت واکاوی شيوههاي برنامه ریزی و مدیریت آموزش، تحقيق و فنآوري، به عنوان مصدر نوعي شيوه زندگي درجهان امروز بیش از پیش احساس می شود. بدینسان که نقش برنامه ریزی و مدیریت علم (آموزش، پژوهش و فناوری) را در جریان توسعۀ ملي، نمی توان نادیده گرفت چرا که آن: ابزاری است جهت افزایش نیروی خلاق، جهت نشر و انتشار علم، جهت انتقال ارزشهای اجتماعی؛ وسیله ای است برای توسعۀ مهارتها؛ راهی برای مراقبت و نگهداری از منابع و سرمايه ها؛ وسیله ای است برای نشان دادن چگونگی مصرف؛ و سرانجام مصدر نوعي شيوه زندگي درجهان امروز است. با این توصیف، می توان گفت که نهادهای موجود علمی در ایران براساس رسالتهای فعلی از توانایی لازم برای معماری مدیریت علمی و اجرا و تحقق آن برخوردار نیستند. بدین معنی که این نهادها از چهار آسیب انسانی (اندیشه توجه به سرمایه های فکری و مردم)، فرآیندی، ساختاری و نهادی رنج می برند.
آقای دکتر لطف الله نبوی عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس در سخنرانی با عنوان «علم در ایران، چالشها و آسیبها» از منظر روش شناسی به دو پرسش نظری و يک پرسش عملی پاسخ داد. ایشان گفت که پيشرفت علم در يک جامعه به عنوان مثال جامعه ايران، منوط به چه عامل يا عواملی است؟ آيا پيشرفت در گروی نظريه پردازی است يا مسئله يابی يا اعتبارسنجی؟ ديدگاه رايج بر نظريه پردازی به عنوان ملاک پيشرفت نظر می کند. اين ديدگاه هر چند در کل امری درست و مقرون به صواب است اما در تحليل جزئی و دقيقتر اگر به مقدمات واجب و موخرات لازم آن توجه نشود مقوله نظريه پردازی را تبديل به ادعاپراکنی يا خيالپردازی می نمايد. برای حل اين معضل بايد بر عنصر مسئله و مقوله مسئله يابی تاکيد بيشتری صورت گيرد. به عبارت ديگر پيشرفت علم در يک جامعه در گروی پيشرفت در درک صحيح مسئله و ارتقای فرآيند مسئله يابی است. سئوال دیگر آنست که به فرض پذيرش اختلاف در علوم اجتماعی- انسانی و علوم طبيعی اين تفاوت و تمايز دقيقا در کجاست؟ در مقام دستيابی است يا در مقام ارزيابی و يا هر دو؟. پرسش آخر اينکه در مقام عمل برای اداره و نظارت بر جامعه و محيط علمی از چه مدلی بايد تبعيت کرد؟ مدلهای موجود در مديريت علمی عمدتا مدلهايی تصنعی و مصنوعی و غيرطبيعی هستند، در نتيجه تفاوت طبيعی علوم را ناديده می گيرند.
آقای دکتر سید عبدالامیر نبوی استاد پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی به موضوع «نهادهای مولد دانش، نهادهای مولد جهل؛ تجربه ایرانی» پرداخت. دانشگاه، به طور معمول، مهمترين نهاد توليد، ترويج و انتقال علم در جهان مدرن دانسته ميشود و عملكرد دانشگاهها هم اغلب بر اين اساس سنجيده ميشود. همچنين، از منظري ديگر و با تلقي آن به عنوان نهادي اجتماعي و فرهنگي، دانشگاه مركزي مهم و بيبديل براي تداوم جامعه پذيري و نيز تلاقي هويتها و خرده فرهنگ ها دانسته مي شود. با اين حال، تجربه كشورهاي خاورميانه، ازجمله ايران، نشان ميدهد همواره تلاش منسجم و مداومي براي تسخير تمامي نهادهاي آموزشي و بازتعريف وظايف و كاركردهاي آنها وجودداشته است، به گونه اي كه امروزه مي توانيم شاهد توليد، ترويج و انتقال جهل به جاي توليد، ترويج و انتقال علم باشيم. فعاليت موسسات و نهادهايي در اين زمينه دقيقا همان مساله اي است كه محمد اركون، در نقد خود بر جزمانديشي حاكم بر جوامع اسلامي، بر آن انگشت تاكيد مي گذارد. ممكن است در ابتدا به نظر برسد اينگونه فعاليتها از منظر و زمينه اي سنتي و با هدف حفظ يكدستي جامعه و ارزشهاي فرهنگي آن برميخيزد، اما اين تلقي نادرست است. در واقع، تجربه ايران پس از انقلاب بيانگر آن است كه نهادهاي سنتي نيز دچار روند مشابهي ميشوند و روندهاي توليد، ترويج و انتقال علم در آنها نيز مورد بازبيني قرار ميگيرد.
خانم دکتر طاهره میرعمادی عضو هیأت علمی سازمان علمی و صنعتی ایران در سخنرانی با عنوان «جستاری در تبیین پدیده قفل شدگی سیاستهای نوآوری ایران در برابر مخاطرات محیط زیستی» گفت: با توجه به عدم پویایی سیاستی فعلی ایران در مواجه با مخاطرات محیطزیستی، ایشان به تامل در نظریات تبیینگر پدیده قفل شدگی سیاستی در حوزه بین رشته ای سیاستگذاری نوآوری و محیط زیست پرداخت و سه پرسش زیر را مدنظر قرار داد. پرسش اول آن است که اصولا ماهیت قفل شدگی سیاستی بطور اعم و قفل شدگی سیاستهای محیط زیستی بطور اخص توسط چه نظریاتی تبیین میگردد؟، پس از آن این نظریات از طرف چه پارادایمهای رقیبی در سطح شناخت شناسی پشتیبانی میشود؟ و بالاخره پرسش پایانی آن است که هریک از این نظریات چه گستره و عمقی به لحاظ تبیین دارند؟ و در مقایسه با یک دیگر، کدام محدودتر و کدام وسیعتر و عمیقتر مسئله را بررسی میکنند؟
آقای دکتر مجتبی امیری عضو هیات علمی دانشگاه تهران در سخنانی با موضوع «چالشها و تدبیرهای نظام دانایی: علم یا قدرت» این موضوع را مدنظر قرار داد که آدمی در عرصه هستی نیازمندی هایی دارد که با تکیه بر خردمندی خویش میتواند در تعامل با محیط به تلاش هایی دستزده و با ساماندهی مجموعه تلاشهایی که به نتیجه رسیده و سودمند افتاده است کاخی از علم و معرفت ساخته و برپایه علم و دانایی زندگی خویش را سامان دهد یا به سخن دکتر علی شریعتی با تکیه بر دانش بر طبیعت، جامعه و تاریخ فائق آمده و از زندانی که به وسیله آنها برایش ساخته شده بود رهایی یابد ولی فریفتگی به این موفقیتها و تمایلات نفسانیش او را در زندانی بزرگتر اسیر ساخت که خروج از این زندان دیگر تنها کار علم نیست. در عرصه اجتماعی نیز اگر چه علم به توانمندساختن آدمی انجامید و برپایه این توانمندی نظامهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را پدید آورده و سامان داد ولی خود در چنبره آنها گرفتار شد؛ بویژه آنکه این چهار نظام در قالب نظام قدرت و تصمیم گیری در جوامع امروز به ایفای نقش پرداخته و کارکردهایشان بسته به تصمیمات دولتمردان است. بدینگونه است که نظام دانایی در مقابل تصمیم گیری و خط مشی گذاری قرارگرفته و با چالشی جدی مواجهه شدهاست. چالش اصلی این است که کدامیک باید تابع دیگری باشد. آیا نظام دانایی که خاستگاه نظام تصمیم گیری بوده است در شرایط فعلی رابطه معناداری با آن دارد یا آنکه به انفعال کشیده شده است و کارکرد مورد فرارو چیست و تدبیرهایش نیز چگونه است که به زعم پژوهشگر نه گره از کار خودش گشوده و نه می تواند نظام تصمیم گیری را به تبعیت از خود وا دارد.
در پایان جلسه آقای دکتر عباس منوچهری رئیس گروه مطالعات راهبردی مرکز مطالعات فرهنگستان علوم به جمع بندی مطالب ارائه شده در نشست پرداخت. این نشست صبح روز پنجشنبه 14 اردیبهشت 1396 در سالن کنفرانس مرکز مطالعات فرهنگستان برگزار شد.
گزارش نشست دوم:
گروه مطالعات راهبردی مرکز علم و فناوری فرهنگستان علوم به عنوان حلقۀ واصل نهادهای علمی و اجرایی کشور دومین نشست از سلسله نشست های خود را با عنوان «ریشه یابی وضع موجود نظام دانایی در ایران» در عصر پنجشنبه 14 اردیبهشت 1396 با حضور اعضا و همکاران مدعو فرهنگستان علوم و گروه مطالعات راهبردی، تعدادی از معاونان و کارشناسان موسسات آموزشی، پژوهشی، اعضای هیأت علمی دانشگاه ها و دانشجویان تحصیلات تکمیلی برگزار کرد. در طی این مراسم چهار سخنرانی ایراد شد.
آقای دکتر سپهر قاضی نوری استاد دانشگاه تربیت مدرس در سخنانی با موضوع «سه سطح برای آسیب شناسی علم در ایران» از سه سطح مشهودات، اجتماعی و ساختاری و سطح گفتمانی به مسائل در علم پرداختند.
آقای دکتر علیرضا منصوری عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی سخنانی با عنوان «ملاحظاتی فلسفی دربارۀ مدیریت دانش» ایراد کرد و در این سخنرانی به این محورها پرداخته شد که در تدوین استراتژیها و سیاستگذاریها در نظرگرفتن تفاوت علم و علوم کاربردی و تکنولوژی و جایگاه هر کدام دارای اهمیت است. مدیریت علم نیازمند وضع معیارها و شاخصهایی برای ارزیابی تحقق اهداف است، و اینکه چرا در وضع این شاخصها و معیارها درنظرگرفتن ملاحظات بومی و محلی مهم است و چگونه مدیریت دانش با زمینههای نامناسب فلسفی ممکن است به نتایج پیشبینینشده یا نامطلوبی مثل اختلاف طبقاتی، تولید کار بیگانه شده و جزیرهای شدن علوم در زیستبوم علمی کشور منجر شود.
آقای دکتر بحرانی استاد پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی به موضوع «دانش ناامن: دستگاههای معرفتی و کنش اجتماعی خود ناامن ایرانی در نسبت با پاره - خودها و دیگرانش» پرداخت. این گفتار با پیش فرض گرفتن پدیدهای به نام «خود ناامن ایرانی»، به موجبات نظری چنین پدیدهای میپردازد؛ شخصیت و ذهنیت خود ناامن ایرانی، پیش از وجه ایجابی، بهنحو سلبی قابل تعریف است. خود ایرانی و پارههایش یک خود «ناامن» (و در نتیجه خود متصف به وضعیت فاعلیِ و مفعولیِ ستم) است؛ خودی ناامن که گرایش به ناامنی، خصلت بدنی، روانی، معرفتی و زبانی او شده است و برونرفت از قرار ناامنی را، برای وجود خود، مخاطرهآمیز میبیند! شاخص تحلیل ما در تبیین ناامنی، سه عامل بنیادین نژاد، زبان و زمین، بنمایههایی هستند که همواره یکی از پارهخودها را در جایگاه ناامن و سایر پارهخودها را در شرایط ناامنتر قرار داده است. این تنازعها، در قالب نفی زبان، نفی حسب و نفی بلد امکان مشارکت، هماهنگی و رسیدن به یک وضعیت مطلوب اجتماعی را منتفی کرده است. زیر همین وضع ناامن بوده است که «ایرانی» انواع ظالمیت و مظلومیت را نیز تجربه کرده است. چرایی کنشی این ناامنی، را باید در روابط میان پارهخود برتر (در قدرت) و پارهخودهای رقیب (در حاشیه یا بیرون از قدرت و ارزشهای مستقر)، و از سوی دیگر، رابطه میان پاره/خود و دیگری، تعبیر و تبیین و تفسیر کرد.
آقای دکتر نیک سرشت عضو هیات علمی پژوهشکده تاریخ علم دانشگاه تهران در سخنانی با موضوع «مقدمه ای بر فیزیک قدیم، فیزیک جدید (با رویکرد تاریخی)» این موضوع را مدنظر قرارداد که در بررسی مواجهه ایرانیان با مدرنیته و تحقیق در عوامل موثر در ظهور، صورت بندی و تحولات علمی در یک جامعه و تمدن، شیوه و رویکردهای متعدد وجود دارد. در واقع نوع تبیینی که از فرآیندها و عوامل موثر و دخیل ارایه میکنیم تعیین کننده شکل و صورت رویکردهای مختلف است. در اینجا در نظر است با فرض اینکه علم و فنآوری جوهر اصلی هر تمدنی اعم از دوره اسلامی یا غرب است، با رویکرد تاریخی (علمی) به این پدیده بپردازد. از رویکردهای برونگرا و درونگرا به عنوان دو رویکرد غالب در تاریخ نگاری علم برای بررسی این پدیده استفاده شدهاست.
در پایان تاکید شد که ادامه این سلسله نشست ها با عنوان «هنجارشناسی و معیارگزینی در توسعه نظام دانایی در کشور» و «نظام دانائی بدیل و راهکارها» در اواخر اردیبهشت در مرکز مطالعات علم و فناوری فرهنگستان علوم برگزار خواهد شد.
روابط عمومی فرهنگستان علوم
adidas Yeezy kaufen
Report