روزنامه ایران، شنبه 11 اردیبهشت 1395، صفحه اندیشه
«اخلاق مهندسی در ایران» در گفت وگو با دکتر حسن ظهور نماینده رسمی ایران در «کمیته تدوین کنوانسیون جهانی صلاحیتهای آموزش عالی یونسکو»
مهندسی زیر ذرهبین اخلاق
«علم» یا «اخلاق»؛ آیا با یک بال میتوان به پرواز امید بست؟
علیرضا شیرازینژاد
سوءاستفاده از دادههای اطلاعاتی دستگاههای رایانهای، دستبرد به بانکهای اطلاعاتی ژنتیکی، رسوایی شرکتهای بزرگی نظیر فولکس-واگن که با اطلاعات نادرست مشتریان امریکایی را برای خرید خودروهای کممصرف و دوستدار محیطزیست فریب میدادند، استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین برای بمباران شهروندان عادی کشورهای دیگر، آلودگی هوا و تخریب محیط زیست، آلودگیهای بصری که بر اثر ساخت و سازهای بیروح شکل گرفته است، همگی نشان از مغفول ماندن مقوله «اخلاق حرفهای مهندسی» دارند. از این رو، امروز نه تنها مهندسان، بلکه فیلسوفان هم کمر همت بستهاند تا به تعریف ساز و کاری دست پیدا کنند که با قواعد «اخلاقی» همخوانی داشته باشد و البته اصل «مسئولیتپذیری» را هم به حاشیه نراند. امروز بحث درباره «اخلاق مهندسی» بسیار فراتر از آن رفته که بتوان به تعریف و تفسیرهای اخلاقی اکتفا کرد. تعریف «اخلاق مهندسی» به سبب رابطهای که هم با «علم» دارد و هم با «اجتماع»، نیازمند تفکر و تعمق بیشتری است و روشمندی خاصی را میطلبد. «کارل میتچم» و «آدام بریگلی» مکاتب اخلاقی در حوزه تکنولوژی را به سه دسته اصلی «انتقادی-اجتماعی»، «فرهنگی-تاریخی» و «فلسفه تحلیلی مدرن» تقسیمبندی میکنند و به زعم آنها این سه مکتب در اواخر قرن بیستم در یکدیگر ادغام شدهاند. باید توجه داشت که «اخلاق مهندسی» در زمره اخلاقیات حرفهای قرار میگیرد و به معنای «اخلاق مهندسان» نیست. در ایران سابقه پرداخت به موضوع «اخلاق مهندسی»، همانند سایر نقاط جهان تازگی دارد و دکتر رضا داوری اردکانی در کتاب «اخلاق در عصر مدرن» از کسانی است که باب اندیشه در این زمینه را گشوده است. البته ناگفته نماند که توجه مهندسان ایرانی به مقوله «اخلاق» ریشهای کهن دارد؛ خواجه نصیرالدین طوسی (که در تقویم ملی ما 5 اسفند ماه را به احترام زادروز وی «روز مهندسی» نامیدهاند) از معدود مهندسانی است که با فلسفه ارتباطی تنگاتنگ داشته و کتاب «اخلاق ناصری» را قریب به 800 سال پیش به رشته تحریر درآورده است؛ کتابی که بیانگر عمق دید یک مهندس نسبت به مسائل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی زمان خود است. با توجه به اهمیت موضوع «اخلاق مهندسی» در دنیای امروز، بر آن شدیم با دکتر حسن ظهور، که بتازگی به عنوان نماینده رسمی ایران در «کمیته تدوین کنوانسیون جهانی صلاحیتهای آموزش عالی یونسکو» منصوب شده است، به گفتوگو بنشینیم تا از او جویا شویم «اخلاق مهندسی در ایران» چه وضعیتی دارد؟ و در برنامه آموزش مهندسی دانشگاههای ما از چه جایگاه و پایگاهی برخوردار است؟
دکتر حسن ظهور، تحصیلات خود را در رشته مهندسی مکانیک تا مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه شیراز گذراند و سپس برای ادامه تحصیل به آلمان و بعد به امریکا رفت و در سال ۱۳۵۸، مدرک دکترای خود را در این رشته از دانشگاه پرو در امریکا اخذ کرد. وی مدتی نیز به عنوان استاد مدعو، در دانشگاه نیومکزیکو در امریکا به تدریس پرداخت. او اکنون رئیس مرکز مطالعات علم و فناوری فرهنگستان علوم و استاد مکانیک دانشگاه صنعتی شریف است. دکتر ظهور در سال 1380 به عنوان چهره ماندگار کشور برگزیده شد.
آقای دکتر ظهور، شما سالیان متمادی است که عضو فرهنگستانی هستید که ریاست آن را یک فیلسوف (دکتر رضا داوری اردکانی) بر عهده دارد. تعامل «فلسفه» با «علم مهندسی»، افقهای نوینی را بر اندیشه مهندسی گشوده است. با توجه به این مسأله، در فرهنگستان علوم تاکنون چه اقدامهایی برای نهادینه شدن اندیشه و تفکر مهندسی صورت گرفته است و به زعم شما هنوز چه نکات و مسائلی مغفول ماندهاند؟
فرهنگستان علوم یک «دستگاه مشورتی» است و کارهایی که بدان میپردازد جنبه اجرایی ندارد. زمانی که دولت، (وزارتخانههای علوم و بهداشت و سایرمسئولان) از فرهنگستان مشورت بخواهد، در مسائل آموزشی مشورت میدهد. گاهی نیز فرهنگستان علوم، نظرات خود را در قالب پیشنهاد به آنها ارائه میکند.
از نظر من نه تنها در رشته مهندسی و تربیت مهندسانمان، بلکه به طور کلی در تربیت نیروهای انسانی متخصص در دانشگاههایمان، باید مفاد و مبانی درسهای دانشگاهی به گونهای طراحی و سیاستگذاری شوند که دانشجو را از نظر «تفکر»، «تصمیمگیری»، «دید» و «خلاقیت» در آن رشته تربیت کند، نه اینکه فقط مجموعهای از دروس به دانشجویان آموزش داده شود. به عنوان مثال، در رشتههای مهندسی، دانشجو باید با مفاهیمی از قبیل«اقتصاد»، «جامعهشناسی»، «هنر»، «روانشناسی» و... نیز آشنا باشد. با این حساب، میتوان اذعان کرد که برنامههای آموزشی ما در تربیت «مهندس» دارای اشکالات متعددی است.
«پیشرفت و توسعه» چقدر در گرو رشد «اخلاق مهندسی» در آن جامعه است؟
دو مقوله بسیار مهم که در کنار «تربیت مهندس» در کشور باید لحاظ شود، «اخلاقیات» و «محیط زیست» است. فردی که به عنوان متخصص «تربیت» میشود باید در زمینه اخلاق هم اطلاعات داشته باشد و به آن عمل کند. اگر «علم» و «اخلاق» در کنار یکدیگر نباشند، نمیتوان فعالیت اجتماعی را به نتیجه مطلوب رساند. علم و اخلاق حقیقتاً مانند دو بال یک پرندهاند، با یک بال به پروازی نمیتوان امید بست.
«محیط زیست» با «اخلاق» ارتباط بسیار تنگاتنگی دارد. حفظ محیط زیست باید به عنوان بخشی از «باور»های افراد درآید تا جزئی از «اخلاقیات» شود. مسلماً اخلاق تنها به امور ظاهری و رفتاری مرتبط نیست و در «اخلاق حرفهای» باید به کار گرفته شود. توجه به محیط زیست یا ایمنسازی محیط از جمله مصادیق اخلاق حرفهای محسوب میشود.
یکی از مزایای اصلی توسعه علم و مرزهای دانش، بهبود زندگی بشر است، اما اگر در راستای توسعه علم، حفظ محیط زیست در نظر گرفته نشود، خلاف هدف اصلی علم است و نفعی نمیرساند و تولید علم به جنگی فرسایشی شبیه میشود که آثار مخرب آن در آینده نمود مییابد.
شما بر ارتباط «اخلاقیات» و «محیط زیست» تأکید گذاشتید، شاید بسیاری از مردم با این مفاهیم آشنا باشند اما به نظر میرسد تفکر غیرسیستمیای وجود دارد که هنوز منافع فردی را بر فواید جمعی مرجّح میداند، قضاوت شما در این مورد چیست؟
اولاً مسائلی را که بنده مورد بحث قرار دادم، تنها مختص مهندسان نیست و «همه» افراد و متخصصان را شامل میشود. دوم اینکه جامعه هنوز به این «باور» نرسیده است که نباید محیطزیست را تخریب کرد.
ما باید از لحاظ فرهنگی به گونهای روی این موضوعات کار و تمرکز کنیم که تک تک افراد نقش خود را مؤثر قلمداد کنند و این باور صحیح در آنها نهادینه شود. باید این گفتار حضرت علی(ع) که «آنچه بر خود نمیپسندی برای دیگران هم مپسند» در ذهن افراد جامعه نهادینه شود.
مسأله رعایت قانون و اخلاقیات را میتوان با همان مثال «زنگوله گاوس» تطبیق داد که در واقع در مورد همه جوامع صادق است یعنی باور کنیم که آدمهای خیلی خوب کم است، خیلی بد هم کم است، «طبقه متوسط» اکثریت جامعه را تشکیل میدهند. وقتی اکثر جامعه از نظر فرهنگی تربیت شدند، در نتیجه اکثریت جامعه به ذاته هنجارها را رعایت میکنند.
در موضوع تخریب محیط زیست نیز اگر با یک دیدگاه و مقیاس بزرگتری به این امر بنگریم، تک تک افراد طبق همان منحنی گاوس به نوعی در آلودگی و تخریب آن مقصر هستند.
عناوینی مانند «اخلاق مهندسی» و «فلسفه علم» که در سرفصل دروس رشتههای فنی- مهندسی تعریف شدهاند تا چه میزان بر نهادینه شدن موضع اخلاقی در ذهن مهندسان مؤثرند؟
با یک درس و کرسی اخلاق در دانشگاهها نمیتوان به فهم این مهم که «اخلاق تا چه اندازه اهمیت دارد» دست پیدا کرد. بسیاری از دانشجویان درس اخلاق میخوانند، نمره خوبی هم میگیرند ولی گاهی به آن عمل نمیکنند. باید روشهای تربیتی طوری اتخاذ شوند که خود فرد، فردی اخلاقی بار بیاید. محیطش (اعم از خانوادگی، آموزشی، اجتماعی) باید محیط سالمی باشد. باید الگوهایش الگوهای درستی باشند و در این زمینه استادان یکی از بهترین الگوها برای دانشجویان هستند.
در حال حاضر ما تنها در حال «تدریس مهندسی» در سه سطح خوب و متوسط و ضعیف هستیم، هیچ نوع کار و فعالیت مؤثری در زمینه اینکه مهندسهایی با بار اخلاقی سطح بالا تربیت کنیم، تقریباً انجام نگرفته است. در این زمینه باید برنامههای آموزش مهندسی را بازنگری کنیم. ما در برنامههای آموزشی رشتههای فنی، شاهد تدریس دروس صرف مهندسی هستیم. برای مثال از 140 واحد درسی دوره کارشناسی، بیش از 100 واحد آن دروسی هستند که به نوعی با مهندسی مرتبطند، در صورتی که امروز در دنیا برنامهریزیهای آموزشی و ترکیب دروس تغییر کردهاند. در بسیاری از کشورهای پیشرو، دروس مهندسی غالب است، امّا در کنارشان درسهای دیگری نیز وجود دارد.
همانطور که قبلاً هم اشاره کردم، تنها با تدریس دروس خاص و یکپارچه نمیتوان، متخصصانی با «اخلاق حرفهای» تربیت کرد. در کنار دروس آموزشی در دانشگاهها، «محیط» و «مؤلفههای اجتماعی» هم در نهادیه شدن اخلاق حرفهای در متخصصان مؤثر هستند.
حال این پرسش مطرح میشود که آیا تدریس درسهای اخلاق توانستهاند افراد را طوری تربیت کنند که در شرایط مختلف اخلاق و اصول را رعایت کنند؟ اگر رفتار درست نباشد، در تصمیمگیریها هم دچار اشتباه میشویم و در تشخیص درستی و نادرستی با مشکل مواجه میشویم. البته این تنها یک مثال است و این موضوع در موارد بسیار متوجه مهندسان ما نیز هست.
مثالی نزدیک به کار خودم بزنم. زمانیکه آن زلزله مهیب در رودبار رخ داد، به همراه برخی استادان برای شرکت در کنفرانسی به رشت رفته بودیم. زلزله که آمد دامن ساختمانی که ما در آن بودیم را هم گرفت، البتّه در زمان زلزله ساختمان محل اسکان ما تخریب نشد و فقط برخی از تابلوها ریخت و بخشی از دیوارها هم شکافهایی برداشت. از ساختمان که بیرون آمدیم به فاصله خیلی کم از ما، ساختمان دیگری به طور کامل تخریب شده بود، بهطوری که هیچ چیز جز یک تل خاک مخروطی شکل از آن باقی نمانده بود و از کل افراد ساکن آن ساختمان چند طبقه توانسته بودند تا آن لحظه تنها یک نفر را نجات دهند.
اطرافیان آن محل میگفتند زمانی که این نیمه برج را میساختند ما میگفتیم اینقدر بنّاسازی نکنید و لااقل کمی ایمنی ساختمان را رعایت کنید، اما آنها به خاطر «سود» بیشتر توجهی نکردند. در واقع به خاطر به دست آوردن سود بیشتر، اخلاقیات حاکم نبود و موجب تلف شدن آن همه انسان در اثر یک زلزله شد.
در همه رشتهها همین گونه است وقتی یک پزشک مراجعات زیاد دارد و وقت کافی برای بیمار نمیگذارد تا خوب به بیمار گوش دهد و درستترین تصمیم را بگیرد، باز هم موضوع به بیاخلاقی در راستای به دست آوردن سود بیشتر بازمیگردد.
اگر اخلاق حرفهای بر متخصصان ما حاکم باشد میگوید من به خاطر سود خود سلامتی فرد یا جامعهای را نباید به خطر بیندازم. متأسفانه این مسائل در حال حاضر در اکثر زمینهها و شاخههای شغلی و تخصصی رعایت نمیشوند. چون اجرای بسیاری از این امور با منافع مادی یا سایر منافع انسانی در تضاد است و باید در زمینه نهادینه کردن اخلاق حرفهای در جامعه گامهای بلندتر و مؤثرتری را برداریم.
با توجه به اینکه ما از لحاظ تعداد مهندسان جزو پنج کشور اوّل دنیا بهشمار میآییم، ارزیابی شما از تولید محتوای آثار فرهنگی در زمینه اندیشه مهندسی (اعم از فرهنگ و اخلاق مهندسی و مسائل جامعهشناختی) چیست؟
دانشگاههایی هستند که ممکن است از نظر علمی خوب یا متوسط یا ضعیف باشند. من به این بُعد کاری ندارم، اما بار مهندسی اخلاق در همه دانشگاهها مطلوب نیست و این بدین معنا نیست که این ضعف تنها در ایران وجود دارد؛ بلکه در بسیاری از کشورها وضع به همین منوال است.
موضوع حائز اهمیت این است که چطور میشود مباحث مربوط به اخلاق حرفهای را در جامعه عملیاتی کرد.
شما در حوزه «آیندهنگری فناوری» نیز مطالعاتی دارید، در چه حوزههایی از مهندسی بهتر است سرمایهگذاری صورت پذیرد؟
ما در فرهنگستان علوم بر مبحث «دانشگاهها در آینده» مطالعه میکنیم؛ که نتایج این مطالعات نیز منتشر خواهد شد. اصولاً دانشگاه آینده با دانشگاه فعلی متفاوت خواهد بود و تفاوتش نیز بسیار زیاد است؛ رشتهها و عناوین و حتی طبقهبندی و دستهبندی رشتهها مثل دانشکدهها، در دانشگاه آینده متفاوت خواهد شد. طبیعی است که محتوای دروس هم تغییر خواهد کرد. اما در کنار مسائل مربوط به تغییر دروس و رشتهها، در بعد ارتباطات بینالملل نیز دانشگاهها قوی خواهند شد.
هدف این است که فارغالتحصیل ما به گونهای تربیت شود که بتواند ضمن بهکارگیری اخلاقیات در حوزه تخصصی، خود را با تغییرات و تحولات علمی جهان وفق دهد، یعنی هنگام برخورد با تغییرات، ابتکار و نوآوری داشته باشند. از آن طرف هم باید بتوانند با تغییراتی که در جهت تخریب انسان و محیط زیست است، مبارزه کند و مهارت مواجهه با اخلاق و ضد اخلاق را داشته باشد.
در حوزه «دیپلماسی علمی» و حفظ سرمایههای انسانی چه مواردی را باید مد نظر قرار داد؟
وقتی مسأله بینالمللی بودن را مطرح کردم دقیقاً به این نکته توجه داشتم و یکی از مسائلش همین است که دانشگاههای ما باید در بُعد بینالمللی تعامل داشته باشند، یعنی هم بتوانند دانشجو از دیگر کشورها بپذیرند و هم دانشجو برای ادامه تحصیل به سایر کشورها بفرستند و شرایطی فراهم شود که دانشجویان پس از تحصیل به کشور بازگردند. یعنی تحصیل دانشجویان در سایر کشورها با رویکرد همپوشانی صورت پذیرد و تنها یک سویه نباشد.
فارغالتحصیلان و استادان ما باید در اینگونه تعاملات مهارت داشته باشند، یعنی هم در بعد تولیدات و هم در بعد خدمات اجتماعی و هم در ابعاد توسعه علم، دارای ابتکار عمل و مهارت باشند. اگر اینگونه باشد مسلماً از فرار مغزها جلوگیری خواهد شد.
برای رسیدن به چنین هدفی باید هم از نظر «علمی» و هم از نظر «اخلاقی» در سطوح بالا قرار بگیریم و محیط خود را طوری آماده کنیم که فارغالتحصیلان ما محو محیط و شرایط دیگر کشورها نشوند. به عبارت بهتر، یعنی قادر باشیم همان محیط آرام، امکان و شرایط پیشرفتی که در آنجا وجود دارد در اینجا نیز برایشان فراهم آوریم.
هر چند تفاوتهایی هست ولی باید به گونهای اطمینان خاطر برای متخصص و فارغالتحصیل ما فراهم شود که احساس نکند با ماندن در اینجا چیزی را از دست خواهد داد، آن هم با اختلاف زیاد. باز هم بگویم اینها همه حرف است و اینکه محصول این حرفها در عمل بروز پیدا کند، هنوز فاصلهمان با این مطلوب زیاد است.
***
روابط عمومی فرهنگستان علوم